Bôa -Duvet Blog
Again & Again & Again
قدم اول.. دستور العمل..
من نمی تونم با کسی ارتباط برقرار کنم. سالهاست که نمی تونم. اگر بکنم مثل دیوانه هاست. مثل دختر ها دلم یک دوست می خواد.. کسی که کمکم کنه. احمقانه نیست ؟
شاید طرح جدید برگشتن و پیدا کردن و سیاه و آبی باشه. تمام این مدت دنبال رنگ های روشن بودم و پیدا نکردم. نتیجه ای نداشت و نخواهد داشت. حداقل برای پیدا کردن اون رنگ ها هنوز دیر نشده.
اصلا همه اینها چس ناله. اصلا همه اینها هیچ دلیل واقعی بیرونی نداره. خود گیر کردن توی چس ناله ( توی همه این سالها ) خودش یعنی واقعی. حالا اسمش رو بذاریم واقعی شدن امر ذهنی.

چند ساله فلسفه نخوندم. دلم واسه این زر زر کردنا تنگ شده.

عجیب اینه که من خشم بودم. آبی و سفید. حالا رنگ هام ازم گرفته شده یا خودم ریختمشون دور. در جستجوی رنگ های روشن ! حالا بی رنگ ام و حسرت رنگهای تلخی رو می خورم که ریخته شدن دور.
شاید اندازه کافی سعی کرده باشم. دنیا همینه دیگه. قلاب ماهی گیری انداختن برای خلق ذهنی خوشبختی رقت انگیزه. در مورد اون، باید ببینه که چی هستم. اگر نمی خوادش هم باید بدونه و من هم بدونم. وضعیت من سیاهه. چرا بخوایم دنبال اسپری رنگی بگردیم وقتی بومی در کار نیست. سیاهی من تاریکیه نه رنگ.
کسی می شنوه؟