Bôa -Duvet Blog
امیرحسین خوبم !
امیرحسین رو از یک و نیم سال پیش می شناسم . خب اگر برای اولین بار اون رو ببینید ممکنه بگید چه بچه با نمکی ... ولی ممکنه بعد از چند دقیقه حرف خودتون رو پس بگیرید . چون احتمالا جواب سلام شما رو نمیده ! خب حقم داره . به نظر اون به کسی که آدم نمیشناسه نباید سلام کرد ... بین خودمون باشه ولی من هم باهاش موافقم !
در کل از خندیدن دیگران زیاد خوشم نمیاد ، چون خنده شون همیشه کثیفه . فکر کنم که از خنده چند نفر خود من هم شاد می شم ... خب یکیشون امیر حسینه ! حاضرم هر کاری کنم که یه لبخند بزنه . امیرحسین من رو میشناسه و همیشه به من سلام می کنه ! نمی دونم چرا نمی خوام بگم ... ولی اون یه عقب مونده هستش . آدم آشغالی مثل شما ممکنه فکر کنه امیرحسین بچه خوشگلی نیست و دیگه نمی شه اون رو دوست داشت . خب خدمت شما باید بگم که نه . اون عقب مونده محیطی هستش . من هیچوقت دلم به حال هیچ عقب مونده ای نسوخته جز عقب مونده محیطی . خب اونها مشکل ذهنی و بدنی ندارن . فقط به علت گه بودنه ( واقعا گه ) مادر و پدر آموزش کافی ندیدن و تحت شرایط محیط از بقیه بچه های همسن خودشون عقب موندن . امیرحسین الان 8 سالشه . و یه مادر پیر داره . اون بچه خیلی باهوشی هستش ولی باز هم یه عقب مونده هستش . چند وقت پیش بود که شنیدم مدرسه عادی قبول شده . خیلی خیلی خوشحال شدم و براش یه کادویه درست حسابی هم خریدم ! اون نمی دونست که چرا انقدر بقیه خوشحالن ولی انقدر خوب بود که از خوشحالی دیگران خوشحال بشه . امروز فهمیدم که امیرحسین دیگه اون مدرسه نمیره . برای چی ؟ مادر عوضیش گفته حوصله کارهای اون رو ندارم و ترجیح می دم اون بره مدرسه استثنایی . آرزو می کنم که همچین مادری هر چه زودتر بمیره . اصلا نمی دونم چی بگم . خدا کنه امیرحسین دوباره بر گرده مدرسه .
پ.ن : این پست رو برای خودم گذاشتم ... و امیرحسین .