Bôa -Duvet Blog
Chinese Melody
لباسش را پاره می کند . قلبش را هم پاره می کند ... گلوله رد می شود . چیزی به یادش نمی آید ...
- هی تو ! حالت خوبه ؟ خیلی درد داره ؟ نمی خواستم ...
- درد ؟ ... درد ... یادم میاد دردای بدتر از این هم داشتم .
از دهنش خون می جهد . برف دیگر سفید نیست .