همین چند روز پیش بود، وقتی بیدار شدم. به این فکر می کردم که خداحافظی چه چیز مسخرهایست. هیچوقت تعادل نداره. یا حالت رو میگیره یا کلی بهت حال میده. خود شما هم درک میکنید چه حس خوبیست خداحافظی کردن با کسی که حوصله صداش رو ندارید. طرف مقابلتون شاید 1 ساعت حرف بزنه و شما یک دقیقه هم یه حرفش گوش ندید. لذت خوبیست که کلماتش روی هوا بخشکد، بدون هیچ معنی مشخصی. فکر کنم یکی از لذتهای ابدی من باشه، از بچگی که صدای حرفهای درهم بقیه رو با دو انگشت روی لاله گوش، میشد قطع کرد، وصل کرد، قطع کرد...
تا همین الآن که عادت کردم به صداها توجه کنم نه کلمات. ولی مشکل من همین یک کلمه هست. خداحافظ، یا حتی من میرم. یا، چه چیز مزخرفی... انگار اینها وجود دارند فقط برای حالگیری... باور کنید لذت هزار بارش به تهی بودن یک بارش نمیارزه. خداحافظ، خدا حافظ، فعلا، پس تا... عجب چیزی.