من اعتقاد دارم، من اعتقاد دارم که در تمام لحظههای زندگیم، یعنی هر لحظه، مردمانی هستند, یا حتی همه، که تمام لحظههای زندگی من را تماشا میکنند. براستی اولها بسیار سخت بود بود وقتی پای برهنگی در میان میآمد، ولی کمکم حس کردم برهنگی چیزیست از جنس انسانیت. بگذریم...
روزها میگذرد، این مردم تمام لحظههایشان لحظههای من را تماشا میکنند و چنین سمجانه سعی میکنند حتی یک لحظه را هم از دست ندهند. گاهی حس میکنم اینها چقدر مفلوک و بیزارکننده هستند. بعد کینهای عمیق نسبت به آنها بر دلم مینشیند، تکتک تصویرهایشان را خاموش میکنم و به جای لحظههای چنین آدمیانی، لحظههای خودم را در آیینه پاس میدارم.