نشستهم بالا پشتبوم، آهنگ گوش میدم و مثل هر آدم لشی دارم سیگار* میکشم. بعد مدتها پام و گذاشتم اینجا. یاد شبهای نه چندان دور این بالا. همینجا بود که فهمیدم چه استعداد وحشتناکی برای مادر ترزا شدن دارم! حالا آرامش این بالا حس بدی برام نداره، تن دادم به بائز شنیدن و هر از گاهی دور و ور رو نگاه کردن که سوسکی نباشه.
* رفیق خیلی قدیمی، دارم تکتک اصول رو زیر پا میذارم. تو هم شاید مثل من.