Bôa -Duvet Blog
تاریخ گذاشتن، همتای عقربه های ساعت است. سعی می کنی آن چیز نا ملموس را در زنجیر اعداد بکشی تا قلبت آرام گیرد. گویی موجودی رام نشدنی را اسیر دست خود کرده باشی. روزی را تصور کن که چون رودی از نور جریان دارد. تاریکی، گرگ و میش، آفتاب، رنگ سرخ غروب، تاریکی روش شهر و در آخر تاریکی. طیفی یکدست و عدد ناپذیر از رنگ. این طیف نور هیولای باستانی جهان ماست که برای فرار از آن جهانمان را از ساعت پر کرده ایم. از آن هم فراتر برویم به تقویم می رسیم.

چه واقعی‌ست جهانی که یکدست و تکه تکه نشده باشد.
1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
hi.
i like you.